انگار لازم است شروعی دوباره انجام شود. انسان چقدر احوالاتش عوض میشه. خیلی عوض میشه. برای همین هم من هیچ تضمینی نمیدم بر سر این عقایدی که الان دارم و با اون دارم این متن رو مینویسم، بمونم. اما چه باید کرد. این من هستم و من میخواهم ادامه دهم به هر حال. چند وقت پیش آشنایی رو دیدم. خیلی عوض شده بود. خیلی... خیلی دوست داشتم با او بتوانم حرف بزنم ولی هر کاری کردم نتوانستم.
هوای خانواده را باید بیشتر داشت. هر چه که باشند. هر کاری که بکنند. در این مورد هیج شکی نباید بکنم. باید...
چند دقیقه دیگر کلاسم شروع میشود و من دارم این را مینویسم. روزهای اول دانشگاه بسیار خوب هستن...
ای باد سبکسار مرا بگذر و بگذار
خوش دار که آرامش ما را نخراشی