اسماعیل تو کیست؟چیست؟
مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانهات؟باغت؟اتومبیلت؟ معشوقت؟خانوادهات؟ علمت؟ درجه ات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیباییات...؟
من چه میدانم؟
این را تو خود میدانی، تو خود آن را، او را- هر چه هست و هر که هست - باید به منا آوری و برای قربانی،انتخاب کنی.
هبوط-شریعتی
خطبه 143-در طلب باران
نظام آفرینش برای انسان
آگاه باشید، زمینی که شما را بر پشت خود می برد، و آسمانی که بر شما سایه می گستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روی دلسوزی یا برای نزدیک شدن به شما، و نه به امید خیری است که از شما دارند، بلکه آن دو، مامور رساندن منافع شما می باشند، و اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که برای مصالح شما قیام کنند و چنین کردند. فلسفه آزمایشها خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه ها، و جلوگیری از نزول برکات، و بستن در گنجهای خیرات، آزمایش می کند، برای آنکه توبه کننده ای باز گردد، و گناهکار، دل از معصیت بکند، و پندگیرنده، پند گیرد، و باز دارنده، راه نافرمانی را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسیله دائمی فرو ریختن روزی، و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: (از پروردگار خود آمرزش بخواهید، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو می بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را یاری می دهد، و باغستانها و نهرهای پرآب در اختیار شما می گذارد) پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و
پیش از آنکه مرگ او فرا رسد، اصلاح گردد. نیایش طلب باران بار خداوندا! ما از خانه ها، و زیر چادرها پس از شنیدن ناله حیوانات تشنه، و گریه دلخراش کودکان گرسنه، به سوی تو بیرون آمدیم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را امیدواریم، و از غذاب و انتقام تو ترسناکیم. بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مایوس برمگردان! و با خشکسالی و قحطی ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتی که بی خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خویش مبتلا مگردان، ای مهربانترین مهربانها! بار خداوندا! به سوی تو آمدیم از چیزهایی شکایت کنیم که بر تو پنهان نیست و این هنگامی است که سختیهای طاقت فرسا ما را بیچاره کرده و خشکسالی و قحطی ما را به ستوه آورده، و پیشامدهای سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه های دشوار کارد به استخوان ما رسانده است، بار خداوندا! از تو می خواهیم ما را نومید برمگردانی، و با اندوه و نگرانی به خانه هایمان باز نفرستی، و گناهانمان را به رخمان نکشی، و اعمال زشت ما را قیاس کیفر ما قرار ندهی، خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خویش را بر ما بگستران، و روزی و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانی سیراب فرما که سودمند
و سیراب کننده و رویاننده گیاهان باشد، که آنچه خشک شده دوباره برویاند، و آنچه مرده است زنده گرداند، بارانی که بسیار پرمنفعت، رویاننده گیاهان فراوان، که تپه ها و کوهها را سیراب، و در دره ها و رودخانه ها، چونان سیل جاری شود، درختان را پربرگ نماید. نرخ گرانی را پایین آورد، همانا تو بر هر چیز که خواهی توانایی.
اى على موسى الرضا! ای پاکمرد یثربى، در توس خوابیده! من تو را بیدار مى دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاباز فروغ و فرّ و شور زندگى سرشار مى دانم
گر چه پندارند: دیرى هست، همچون قطره ها در خاک
رفته اى در ژرفناى خواب
لیکن اى پاکیزه باران بهشت!
اى روح! اى روشناى آب!
من تو را بیدار ابرى پاک و رحمت بار مى دانم
اى (چو بختم) خفته در آن تنگناى زادگاهم توس!
ـ (در کنار دون تبهکارى که شیر پیر پاک آیین، پدرت
آن روح رحمان را به زندان کشت) ـ
من تو را بیدارتر از روح و راح صبح،
با آن طرّه زرتار مى دانم
من تو را بى هیچ تردیدى (که دلها را کند تاریک)
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است،
در هر کهکشانى، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار مى دانم
با هزارى و دوصد، بل بیشتر، عمرت،
اى جوانى و جوان جاودان،
اى پور پاینده!
مهربان خورشید تابنده!
این غمین همشهرى پیرت،
این غریبِ مُلکِ رى، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتى، دَردى که بى شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید (در نهانى) راه و درمانى.
جاودان جان جهان! خورشید عالم تاب!
این غمین همشهرى پیر غریبت را،
دلش تاریک تر از خاک،یا على موسى الرضا! دریاب.
چون پدرت، این خسته دل زندانىِ دَردى روان کُش را،
یا على موسى الرضا! دریاب، درمان بخش.
یا على موسى الرضا! دریاب.
مهدی اخوان ثالث