یادداشت‌های علی‌

خواندنی‌ها کم نیست

SSL Heartbleed

In short, Heartbeat allows one endpoint to go "I'm sending you some data, echo it back to me". You send both a length figure and the data itself. The length figure can be up to 64 KiB. Unfortunately, if you use the length figure to claim "I'm sending 64 KiB of data" (for example) and then only really send, say, one byte, OpenSSL would send you back your one byte -- and 64 KiB (minus one) of other data from RAM.

!Whoops

This allows the other endpoint to get random portions of memory from the process using OpenSSL. An attacker cannot choose which memory, but if they try enough times, their request's data structure is likely to wind up next to something interesting, such as your private keys, or users' cookies or passwords.

.None of this activity will be logged anywhere, unless you record, like, all your raw TLS connection data

.Not good



http://security.stackexchange.com


۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حرکت در راه

عبارت مَحیایَ و مَماتی لله، که حضرت ابراهیم گفت، اهتزازی بسیار فراگیر دارد چنانکه همۀ اطوار زندگی را در بر می گیرد. جوهر مسلمانی همین است که بگویی همه چیز من برای خدا و حق و حقیقت است. اگر زندگی می کنم حرکت در راه اوست اگر جان بسپارم در پای اوست.

« ما در درون سینه هوایی نهفته ایم
بر باد اگر روَد سرِ ما زان هوا روَد»
حافظ
هنگامی که سخن می گویم، از خویش می پرسم که از این سخن چه در سرداری، اگر دلی را می جویی، اگر حکمتی می گویی، اگر غبار کدورتی را برمی گیری، اگر شهادتی بر نجات بی گناهی می دهی آن سخن را بگوی و بدان که در راه خدا است، اگر کتابی می نویسی از خویش بپرس که مقصود چیست، آیا سخن ارزنده ای برای گفتن داری که کسی نگفته باشد یا بدین حسن و ملاحت بیان نکرده باشد؟ آیا چراغی در آن هست که راه کسی را روشن کند یا مرهمی که زخمی را شفا بخشد؟ اگر چنین است بنویس و خاطر خوش دار که آن برای خداست.

برگرفته از کتاب «365 روز در صحبت قرآن»
به قلم حسین الهی قمشه ای
خط نقاشی اثر خالد الساعی

۲۲ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دل؟

۲۲ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اقدام

۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قضاوت

برادرانم؛ لیوبی٬ شانگ‌فی٬ گوآن‌یو! بیایید و مرا قضاوت کنید!

مدتی است که می‌خواهم چند خطی در موردِ فرهنگِ «قضاوتم نکن!» بنویسم و فرصت دست‌نمی‌دهد. این چند خط را داخلِ مترو می‌نویسم. [الان ایستگاه شهیدبهشتی است.] 

  • آدمی موجودی است ارزیاب و قضاوت‌گر -چنان‌چه آقانیچه می‌فرمان- و در هر تصمیم‌گیری درحال ارزیابی و قضاوت است؛ این‌که چه افرادی را به مهمانیِ خودمان دعوت کنیم٬ این که با چه کسانی به مسافرت برویم (و با چه کسانی نرویم!)٬ این‌که با چه گروهی همکاری کنیم٬ این‌که.... در هر انتخاب و تصمیم‌گیری درحالِ ارزیابی و قضاوت‌ایم و این ویژگی از بنی‌بشر جداناشدنی است. بنابراین٬ این خواسته که «قضاوتم نکن!» انتظاری برآوردنی نیست. از طرف دیگر٬ ارزیابی و قضاوت٬ ویژگی و مهارتی است که در سیستم‌هایِ آموزشیِ امروزی٬ یکی از اهدافِ آموزشی و یکی از «مهارت‌هایِ قرنِ بیست‌ویکم» درنظر‌گرفته می‌شود.
  • همان‌گونه که پیش‌تر گفته/نوشته‌ام٬ درست است که/ضمن احترام به «انما الاعمال بالنیات»٬ به‌نظرِ کمترین٬ ما مسؤولِ این هستیم که اعمال و رفتارمانچگونه به‌نظر‌می‌رسد. دیگران* در ذهن و فکر ما نیستند که قصد و نیت‌ِ ما را بدانند؛ که بدانند ما با چه پیش‌فرض‌ها و درطیِّ چه فرایندِ ذهنی‌ای٬ به این نتیجه رسیده‌ایم که فلان رفتار یا بهمان کار از ما سربزند. بنابراین٬ این‌که رفتارِ ما چگونه به‌نظر می‌رسد٬ بی‌اهمیت نیست. چرا که در بسیاری از موارد ملاک و معیارِ ارزیابیِ دیگران از ما خواهد بود و چه بسا که جز گفتار و رفتارِ ما٬ داده و اطلاعی نداشته‌باشند. «قضاوتم نکن!» شانه‌خالی‌کردن از نتایجِ گفتار و کردارمان است٬ دستِ‌کم آن‌گونه که به‌نظر می‌رسد.
  • در پسِ خواستهٔ «قضاوتم نکن!»٬ دعوت به فکرنکردن را می‌توان دید. و اندیشه -چنان‌چه افتد و دانی- یکی از وجوهِ تمایزِِ آدمی با دیگر آفریدگان٬ و ازجمله آدمی با آدمی است! افزون بر «دعوت‌به‌نه‌اندیشیدن»٬ پدیده‌هایِ دیگری در پسِ خواستهٔ «قضاوتم نکن!» پنهان است؛ ازجمله [سه‌نقطه] و [چهارنقطه] و... تو خود حدیثِ مفصل بخوان! 
  • نزدیک‌به شصت‌وسه درصد (!) از قضاوت‌هایی که در موردِ ما می‌شود٬ یا ما در موردِ دیگری داریم٬ نادرست و در برخی موارد نابخردانه است. «درست‌اندیشیدن» و/سپس «درست‌قضاوت‌کردن» به‌راستی مهارتی است که نیاموخته‌ایم. درواقع٬ «درست‌اندیشیدن» نه یک مهارت٬ که دسته‌ای از مهارت‌ها و توانامندی‌ها را دربرمی‌گیرد. می‌توانم٬ کوتاه٬ به این‌ها اشاره کنم: [الان ایستگاه تجریش پیاده شدم!] 
  1. داشتن داده‌های لازم و کافی
  2. داشتن روحیهٔ حقیقت‌جویی
  3. داشتنِ ذهنِ باز (درمقابل ذهنِ بسته) و مستقل
  4. انعطاف‌پذیری
  5. روحیهٔ همدردی
  6. تواناییِ دیدنِ موضوع/مسأله از زوایای دیگر٬ نخسوزن از زاویهٔ دیدِ آن‌که قضاوتش می‌کنیم
  7. فروتنی
  8. احترام به دیگران و احترام به تفاوت‌ها
  9. تحمل٬ بردباری و مدارا
  10. داشتن ذهنی منصف
  11. و ویژگی‌هایِ دیگری که توضیح و توصیف آن‌ها یادداشتِ دیگری می‌خواهد

این‌ها خلق‌وخو و «عادت‌هایِ ذهنی»ای است که برای قضاوت درست به‌کار می‌آید. و متأسفانه کمتر پیش می‌آید که قضاوت‌های‌مان به این خلق‌وخوها عادت داشته باشند. [لعنت! یکی از پله‌برقی‌ها خرابه!]

  • و در آخر این‌که مثل همهٔٔ کارهایِ دیگر٬ برایِ یادگیریِ «درست‌اندیشیدن» و «درست‌قضاوت‌کردن» باید تمرین کنیم؛ تمرین٬ تمرین٬ تمرین؛ و بازهم تمرین. و به هم کمک کنیم تا قضاوت‌های بهتری داشته باشیم. که این قضاوت‌ها کمک کند تا شاید آدم‌هایِ بهتری بشویم/بشوم! 

این چنین است که دوستانِ من؛ خواهران و برادرانم! برادرانم؛ لیوبی٬ شانگ‌فی٬ گوآن‌یو! بیایید و مرا قضاوت کنید! دست‌تان را می‌بوسم و خیلی هم سپاس‌گزارم از شما

 

 

ماچ و بغلِ سفت؛

مهدی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* روشن است که فرض این نوشته این است که «دیگران»ی وجود دارند که برایِ ما مهم‌اند؛ وگرنه‌که اگر همه را به جایِ (!) دیگری حواله می‌دهیم که ....



نوشته مهدی قهرمانی

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

Space Junks

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اجابت

این جزو معارف ماست که سرنخِ اجابت، دست دعا کننده است. هر طور دعا کننده به خداوند نظر داشته باشد و او را صدا بزند، خدا هم طبق نظر او با او رفتار می کند، در روایات تعبیر به "حُسن ظنّ نسبت به مَدعُو" شده است. تعبیر ساده ای است که: خدایا شتر دیدی ندیدی! گناه از من دیدی، ندیدی! تصوّر نکنید که این جمله همین طور از دهانم در آمده است، اصلاً و ابداً این طور نیست. طاووس یمانی می گوید: در مسجدالحرام بودم، شنیدم که حضرت زین العابدین (علیه السلام) این جملات را می‌‌گوید: «سُبْحَانَکَ‌‌ تُعْصَى‌‌ کَأَنَّکَ‌‌ لَا تَرَى‌‌ وَ تَحْلُمُ کَأَنَّکَ لَمْ تُعْصَ تَتَوَدَّدُ إِلَى خَلْقِکَ بِحُسْنِ الصَّنِیعِ کَأَنَّ بِکَ الْحَاجَةَ إِلَیْهِمْ وَ أَنْتَ یَا سَیِّدِی الْغَنِیُّ عَنْهُم‌‌»؛ ای خدا! تو منزّهی، ای خدایی که نافرمانی تو می شود امّا کأنّه نمی بینی. در اینجا می گوید: نه اینکه نمی بینی، بلکه گناه را ندیده می گیری. ببینید چه تعبیر زیبایی است. بردباری به خرج می دهی و انگار اصلاً معصیت و نافرمانیت را نکرده‌‌ایم، به مخلوقت محبت می کنی مثل کسی که به مخلوقش احتیاج دارد...ما اینطور هستیم، مثلاً اگر بفهمیم که به کسی احتیاج داریم، او را خیلی تحویل می گیریم؛ برای اینکه فطرت ما همین است. به خودمان می گوییم: باید هوای فلانی را داشته باشیم، کارمان در دست اوست. در اینجا هم می گوید: به خلق خود محبّت می کنی مثل کسی که به او احتیاج دارد، و حال آنکه ای آقای من! تو از این بی نیاز هستی...من و تو خدا را نشناخته‌‌ایم. ببینید که چطور اولیائش با او صحبت می کنند، این اولیا، آن کسانی هستند که شناخت دارند.

آیت الله مجتبی تهرانی 

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حال دوران

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

جدال

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۵۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

پنجره ای به جاودانگی

من عاشق کتاب شدم 
بعضی مردم زیبایی را در موسیقی می یابند ،
بعضی در نقاشی ،
بعضی در مناظر طبیعت ،
اما من زیبایی را در کلمات یافتم
زیبایی از نگاه من تجربه غریبی است 
که شخص در آن تجربه احساس می کند
که به ناگاه چشمش به یک جهان دیگر می افتد
گویی دروازه ای به روی او باز می شود
و رویایی شگرف و جادویی عظیم چشم او را می رباید
به عالمی که جهان محسوس از آنجا نشأت می گیرد
و شخص حس می کند 
که بی گمان در آفرینش چیزی ورای عالم ظاهر وجود دارد
و برایش توجیه می شود 
که چرا ما این صحرای پر محنت را قدم به قدم
با دشواری پشت سر می گذاریم .

I fell in love with books
Some people find beauty in music 
Some in painting
some in landscape 
but I find it in words
by beauty 
I mean the feeling you have suddenly glimpsed another world
Or looked into a portal that reveals a kind of magic 
or romance out of which the world has been constructed 
a feeling there is something more than the mundane
and a reason for our plodding

Donald Miller

نوشته دونالد میلر
ترجمه حسین الهی قمشه ای
نقاشی اثر Gustav Doré 
www.drelahighomshei.co
۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۳۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰