یک لطیفه قدیمی است که میگوید، بنده خدایی میرود پیش روانکاو میگوید: «برادرم دیوانه است، فکر میکند مرغ است»، روانکاو به او میگوید «خوب چرا پیش من نمیآوریش». جواب میگیرد: «چون تخممرغهایش را نیاز داریم». خوب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من درباره روابط انسانی است. این روابط کاملا غیر منطقی و احمقانهاند ولی فکر میکنم که ما آنها را ادامه میدهیم چون به تخممرغها احتیاج داریم.
وودی آلن
آنی هال، (۱۹۷۷)
Mr. Obama – do you have a heart?
I invite you – spend one night – just one night – with us in Shifa. Disguised as a cleaner, maybe.
I am convinced, 100%, it would change history.
Nobody with a heart AND power could ever walk away from a night in Shifa without being determined to end the slaughter of the Palestinian people.
But the heartless and merciless have done their calculations and planned another “dahyia” onslaught on Gaza.
The rivers of blood will keep running the coming night. I can hear they have tuned their instruments of death.
Please. Do what you can. This, THIS cannot continue.
Mads Gilbert MD PhD
Professor and Clinical Head
Clinic of Emergency Medicine
University Hospital of North NorwayDearest friends,
http://www.intifada-palestine.com/2014/07/letter-norwegian-doctor-gaza/
" ضرورت صلح و دوستی بین مؤمنان جهان "
پ.ن. انسانها هم به واسطه ی انسان بودنشان برادران و خواهران اند. اما فقط انسانها !
در پایان روز، فقط یک روز پیرتر میشوی...
و این تنها چیزیست که در مورد زندگی فقرا میتوانی بگویی...
یک تقلاست و یک جنگ...
و هیچکس چیزی نمیبخشد...
یک روز دیگر را بیهدف سر کردن چه فایده دارد...؟
یک روز کمتر زندگی کردن...
در پایان روز باز هم سردت خواهد بود...
و لباسی که بر تن داری تو را از سرما حفظ نمیکند...
و درستکاران به سرعت میگذرند...
و صدای گریهی کودکان را نمیشنوند...
و طاعون به سرعت میشتابد...
و آماده است برای کشتن...
یک روز به مرگ نزدیکتر میشوی...
در پایان روز، روز دیگری آغاز خواهد شد...
و خورشید در صبحدم منتظر طلوع است...
مانند موجهایی که بر شنها فرو میریزد...
مانند طوفانی که هر لحظه تواند آید...
در شهر قحطی است...
و تاوان گزافی پرداخته خواهد شد...
و به سختی میتوان چیزی به دست آورد...
بسیار بسیار زیبا...
دلمان گرفت از این اذانهای تکراری...
البته اذانهای موذن زاده و آقاتی در جای خود محفوظ اند :)
انسان از راه قلب به سعادت و شقاوت می رسد.
-------------------------------------------------------
مفاد آیات عقل، غالبا و یا می شود گفت به طور کلی، جنبه مقدمی دارد؛
یعنی تعقل در آیات خدا، غایت و هدف نیست
و خدا می خواهد انسان با تعقل بالا بیاید.
اما قلب در آیات قرآن به عنوان یک غایت و هدف محسوب می شود.
به تعبیر ما عقل مقدمه است و قلب ذی المقدمه است.
عقل جنبه مقدمی دارد و قلب جنبه غایی.
به تعبیر بزرگان، انسان از راه قلب به سعادت و شقاوت می رسد.
بنابر این اصل بحث، صلاح و فساد قلب است.
"قال رسول الله صلی الله علیه و آله: القلب ملک و له جنود"
رسول اکرم فرمود: دل سلطانی است که لشکریانی دارد.
"فاذا صلح الملک، صلحت جنوده و اذا فسد الملک، فسدت جنوده"
اگر سلطان مملکت وجود انسان اصلاح شود لشکریان او هم اصلاح می شوند؛ و اگر او فاسد شود، همه آن ها نیز فاسد می شوند.
پست 3
رسائل بندگی - رساله اول: دفتر دل، صفحه 39
از مباحث مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی